بررسی و نگاهی جامع به گیاهخواری
در اسلام همیشه حق انتخاب برای گیاهخواری وجود داشته است.بسیاری از پیروان طریقت های متصوفین و عرفا گیاهخوار بوده اند.صوفی بزرگ Râbi‘ah al-‘Adawîyah از بصره اولین گیاهخوار مسلمان بوده است و شیخ ابومحیدین یک گیاهخوار مشهور مسلمان بوده است.امروزه مسلمانان بسیاری در کشورهای مختلف گیاهخوار میشوند.گرچه عمدتا در مورد آن سکوت اختیار کردند.
گاهی ما واکنش های خصمانه و منفی یا ناباورانه ای را از جانب سایر مسلمانانی دریافت میکنیم و میگویند شما نمیتوانید چیزی را که خدا حلال کرده حرام کنید این یک گناه است.معذرت میخواهم اما چه کسی در مورد حرام ساختن حرفی زده است؟چرا باید این مسئله را مطرح کرد؟چرا آنها باید در مورد چیزی بر حسب اجبار و زور و ممنوعیت فکر کنند.در قوانین اسلامی مقولات بیشتری نسبت به مقولات صرفا اجباری و حرام وجود دارد.تفاوت های ریز مختلفی بین مطلوب و نامطلوب وجود دارد و در میانه آنها خنثی وجود دارد.انتخاب اینکه کدام غذای حلال را بخوریم یک انتخاب خنثی است آن هیچ بار و مسئولیت مستقیمی بر آنچه که ممنوع یا اجباری است ندارد.من گوشت را حرام نمیکنم فقط نمیخواهم گوشت بخورم.
بعضی مسلمانان به شما خواهند گفت که در قوانین اسلامی شما اجازه ندارید که از خوردن گوشت امتناع کنید.این فقط عقیده ای صرف است که توسط هیچ یک از منابع دینی پشتیبانی نشده است.دیگران سعی میکنند شما را متقاعد کنند با گفتن اینکه پیامبر (ص)گوشت میخورده بنابراین شما هم باید بخورید.خب حالا بیاید دقیقتر با این بحث نگاه کنیم.ما همه میدانیم که باید سعی کنیم سنت پیامبر را تقلید کنیم و چیزی که در سنت مهمتر است مشاهده جزییات مربوط به سلیقه ی شخصی پیامبر است که دیگران ممکن است آنرا قبول داشته باشند یا نه.یا باید به اصول جهان شمول رفتار شخصیت او که نمونه بود گردن نهند؟
پیامبر اینرا به رسمیت شناخته است که هر فرد به لحاظ فردی دارای اختیار در رابطه با خودش است.
برخی مسلمانان به نظر میرسد که بر این باورند که خوردن گوشت رکن ششم اسلام یا همچین چیزی است.اما واضح است که هیچ دلیلی برای چنین تفکری وجود ندارد.یکی از رهنمودهای کلی در مورد مواد غذایی که پیامبر داد این بود بخورید چیزی که حلال است و چیزی که برای شما دلپذیر است و این رهنمود میگوید که هر فرد میتواند از درون طیف وسیع غذاهای حلال چیزی را که برایش مناسب است انتخاب کند.اگر مردم میخواهند که از شیوه پیامبر در مورد غذا خوردن پیروی کنند شامل این است پیامبر چیزی را که دوست داشت میخورد چیزی را که دوست نداشت کنار میگذاشت که همه ی ما گیاهخواران اینکار را انجام میدهیم.اون هرگز کسی را به خوردن چیزی که دوست نداشت مجبور نمیکرد.نظر شما در مورد پیروی از این سنت چیست؟
قبیله ای بادیه نشینی بود که در آن مرسوم بود سوسمار بخورند ولی پیامبر هرگز آنها را از این کار بازنداشت اما خود پیامبر هیچگاه سوسمار نمیخورد.این نشان میدهد که فقط به علت اینکه برخی چیزها حلال است شما مجبور نیستید آنرا بخورید اگر آنرا نمیخواهید هیچکس این حق را ندارد که به شما دیکته کند.که چه غذایی را میتوانید انتخاب کنید تا به بدن شما وارد شود.قانون اسلام در این مورد کاملا بی طرف است این فقط یک موضوع شخصی برای هر فرد است که میتواند در مورد آن تصمیم بگیرد.علاوه بر این قرآن فقط نمیگوید گوشت بخورید بلکه میگوید بخورید آنچه که خوب و پاکیزه و بی خطر است و همچنین چیزی که حلال است.بنابراین اگر غذایی پاک نباشد قرآن ما را به خوردن آن تشویق نمیکند با توجه به بیماری هایی که مرتبط با گوشت خوردن است مانند(سخت شدن شریانها که موجب نارسایی گردش خون و سکته مغزی میشود.علاوه بر آن دیگر بیماری هایی مانند عفونت باکتریایی,نقرس و غیره)هورمون ها و آنتی بیوتیک هایی که وارد غذای حیوانات میشوند برای بدن ما مضر هستند.شرایط نامناسب تغذیه و کشتارگاه و خطر آلودگی گوشت وجود دارد.من فقط میتوانم نتیجه بگیرم که گوشت نمیتواند از آزمون پاک بودن(طیب بودن)در این شرایط عبور کند.
گرچه هنوز اکثر مسلمانان، مانند اکثر یهودیان و مسیحیان، و نیز مانند اکثر آدمهای لامذهب، گوشت میخورند، اما میدانیم که در میان آنان، همچنانکه در هر اجتماعی، یک اقلیت گیاهخوار نیز وجود دارد. قدیمیترین گیاهخوار مسلمانی که یادگاری از وی به جا مانده، بانوی عارف و مسلمان، رابعهی بصریست. برخی نیز از گیاهخواری بزرگانی چون سهروردی، مولوی، حافظ… در اینجا و آنجا خبرهایی داده اند.
گرچه بسیاری از آدمها بهسادگی میپذیرند که یک مسلمان گیاهخوار باشد، اما واقعیت وجودی مسلمانان گیاهخوار موجب دو واکنش حاد نیز شده است. یکی واکنش برخی از عوام مسلمان و نیز اسلامگرایان است که میپندارند گیاهخواری در اسلام حرام است، و دیگری واکنش برخی از گیاهخواران لامذهب و افراطی که میگویند گیاهخواری نباید ربطی به دین و مذهب داشته باشد. در پاسخ به گروه اول، باید بدانیم که بسیاری از مراجع اسلامی، از جمله رهبر جمهوری اسلامی، صریحاً گفته اند که گیاهخواری در اسلام «بلامانع» است، یعنی تخلفی از موازین اسلامی نیست و مسلمان میتواند گیاهخوار بشود. در پاسخ به گروه دوم باید بگوییم که برخلاف تصور ایشان، گیاهخواری، گرچه اصولاً مستلزم ایمان مذهبی نیست، اما منافاتی با آن ندارد، و علاوه بر این، از لحاظ تاریخی، بیشتر در میان انسانهای مذهبی رواج داشته تا در میان انسانهای لامذهب. چنانکه میدانیم بسیاری از مزداییان و همهی مانویان ایرانی و جائینیهای هند و اکثر بوداییان و هندویان گیاهخوارند و گیاهخواری حتی جزو واجبات مذهبیشان است.
در نوشتهی حاضر میخواهیم بهطور خلاصه ببینیم که استدلال مسلمانان گیاهخوار چیست، یعنی چگونه گوشتنخواری خود را توجیه میکنند، بهویژه که میدانیم یک مسلمان، مانند هر مؤمن دیگری، باید برای رفتارش توجیهی سازگار با اصول و فروع دینش داشته باشد.
گوشتخواری در اسلام
یکی از دلایل مهمی که بسیاری از مسلمانان گوشت میخورند اینست که در چندین آیهی قرآن صریحاً به ایشان اجازه داده شده که در زندگی خود از حیوانات بهره ببرند. برای نمونه، مضمون آیهی پنجم از سورهی «نخل» چنین است: و خدا چارپایان را آفرید که با مو و پشم آنها گرم شوید و از آنها بهرههای بسیار برید و از شیر و گوشت آنها تناول کنید. در آیهی ۳۶ ازسورهی «حج» نیز خوردن گوشت و استفاده از حیوانات جایز شمرده شده است.
با این حال، مسلمانان گیاهخوار بر این باورند که برخلاف تصور عوام، با توسل به این گونه آیهها، گرچه میتوان گوشتخواری را جایز شمرد، اما نمیتوان گفت که جزو «واجبات» است. همچنین باید به مکان و زمان ویژهی نزول قرآن توجه داشت، یعنی به عربستان هزار و چهارصد سال پیش که مردم عملاً چاره ای نداشتند جز اینکه از حیوانات استفاده کنند و از جمله گوشت برخی از آنها را بخورند. این واقعبینی منحصر به اسلام نیست. حتی در دینهایی که گوشتخواری در آنها اصولاً حرام است، مانند دین مانوی، میبینیم که در مناطقی که منابع غذایی گیاهی کفاف نمیکند، به مؤمنان اجازه داده میشود گوشت بخورند. برای نمونه، مانویان شمال آفریقا برخلاف مانویان ایران اجازه داشتند گوشت ماهی بخورند چون زندگی انسان در این منطقه شدیداً به ماهیگیری بستگی داشت. وانگهی، کافیست به سختگیری اصولی اسلام در تعیین اینکه گوشت کدام حیوان حلال یا مکروه یا حرام است توجه کنیم، و نیز به شرایط دقیقی که در ذبح حیوان باید رعات کرد… تا بفهمیم که گوشتخواری در اسلام گرچه جایز است، اما شرایطی دارد که رعایت نکردنشان منجر به گناه میشود.
بهعبارت سادهتر، استدلال سادهی یک مسلمان گیاهخوار اینست که اولاً در مکان و زمان زندگی امروزی اش، برخلاف اعراب بدوی، هیچ اجباری ندارد که گوشت بخورد، و ثانیاً شخصاً نمیتواند مطمئن باشد که پیششرطهای اسلامی کشتار حیوان رعایت شده و گوشتش واقعاً «حلال» است. این پیششرطها صرفاً در شیوهی ذبح خلاصه نمیشود، بلکه به دوران زندگی حیوان نیز برمیگردد. بهعبارت دیگر، کافی نیست بدانیم که پیش از بریدن سر حیوان، جرعه ای آب به او داده شده یا بسم اللهی گفته شده تا گوشتش حلال شود، بلکه باید ببینیم در دوران زندگی اش چگونه با او رفتار شده است.
حیوانات در اسلام
در رابطه با حیوانات در قرآن اشارههای فراوانی داریم. بیش از دویست بار از حیوانات یاد شده و از نام حیوانات در عنوان شش سورهی قرآن استفاده شده است. در نظر مسلمانان گیاهخوار، یکی از مهمترین اشارههای قرآن به حیوانات در آیهی ۳۸ سورهی «انعام» است که گفته شده «هر جنبده ای در زمین و هوا»، یعنی در واقع هر حیوانی، جزو طایفهایست و «همانند شما» انسانها، از آفریدگان خداست، و سرانجام همهی آفریدگان به اصل خداییشان واصل خواهند شد. آیهی ۴۴ از سورهی «اسرا» حتی به ما میگوید که گرچه ما زبان حیوانات را نفهمیم، اما ایشان نیز به سبک خودشان نمازگزار خدای رحمان و رحیم اند. نکتهی جالب و پرمعنایی که
مسلمان گیاهخوار میتواند به آن تکیه کند اینست که در قرآن کلمهی «حیوان» تنها یک بار به کار برده شده، و منظور از آن نه حیوان در معنای رایج امروزی، بلکه اشاره به «زندهی حقیقی» در عالم جاودان معنویت است.
به این ترتیب، به نظر میرسد که در قرآن دو نظر متفاوت دربارهی حیوانات داده شده، یعنی از یک سو گفته شده که حیوانات مخلوقات خدا برای استفاده انسان اند، اما از سوی دیگر به نظر میرسد که در نظر خدا وجود و ارزش مستقلی نیز دارند. مسلمانان گیاهخواربرخلاف مسلمانان گوشتخوار، بر این جنبهی دوم تأکید میکنند و میگویند که مسلمان هر اندازه در ایمان خود قویتر شود و از لحاظ معنوی بیشتر رشد کند، از آن استفادهی زمینی از حیوانات به این رویکرد معنوی به حیوان پی میبرد، و با درک معانی ظریف آیات قرآن دربارهی حیوانات، هرچه بیشتر و بهتر حقوق آنها را رعایت میکند. بهعبارت دیگر، مسلمانان گیاهخوار، همانند اقلیتی از یهودیان، بر این باورند که احکام دینی از یک سو با توجه به واقعیت زندگی دنیوی و برای تنظیم و تعدیل شیوهی زندگی مؤمنان معمولی و عوام صادر شده، و از سوی دیگر، در عین حال به مؤمنانی که بخواهند به مراتب بالاتر خلوص برسند و جزو خواص خدا شوند نیز توجه دارد و توجیه لازم را برای پرهیزکاری در اختیارشان قرار میدهد. از این زاویه، گیاهخواری نشان پیشرفتگی و والایش در عبادت و پارساییست، و برای همین است که میبینیم برخی از مؤمنان، از جمله بسا از عارفان یهود و مسلمان، یا خیلی کم گوشت میخورند و یا به کلی گیاهخوار میشوند. دکتر شهید عطار، مسلمان هندی و استاد دانشگاه پزشکی هند، میگوید که پیامبر اسلام اغلب اوقات گیاهخواری میکرد و تنها هنگامی گوشت میخورد که گزینهی دیگری وجود نداشت. نیز در یکی از «احادیث ملک» از قول پیامبر اسلام گفته شده: «حواست را جمع کن، گوشت مانند شراب اعتیادآور است».
چنانکه میدانیم، علاوه بر قرآن، حدیث نیز در تنظیم رفتار مسلمانان نقش تعیینکننده دارد. به همان منوال که مسلمانان گوشتخوار این یا آن حدیث را از پیامبر یا از امامان نقل میکنند تا گوشتخواری خود را توجیه کنند، مسلمانان گیاهخوار نیز حدیثهایی در مستحب بودن گیاهخواری میآورند. برای نمونه این حدیث از پیغمبر اسلام که در «مشکات» آمده و میگوید «نیکوکاری در حق یک حیوان همانقدر ارزشمند است که نیکوکاری در حق یک انسان، و بیرحمی در حق یک حیوان همانقدر مذموم که بیرحمی در حق یک انسان». در یک حدیث بخاری نیز داستان مردی نقل شده که به سگی تشنه آب میدهد و در پایان گفته شده که خدا به هر کسی که نیاز یک حیوان را برآورده کند اجر خوبی خواهد داد. بنا بر حدیثهایی دیگر، بدرفتاری با حیوانات، کتک زدن، به زنجیرکشیدن، در قفس بستن، و داغگذاشتن روی بدن حیوانات کاری نارواست.
گیاهخواری اسلامی
پرسش مهمی که مسلمانان گیاهخوار امروزه در برابر همدینان خود مطرح میکنند اینست که واکنش پیامبر اسلام چه میبود اگر در دوران ما سری به دامداریهای صنعتی یا کشتارگاهها میزد، یا فیلمی مستند از وضع دردناک زندگی حیوانات در این زندانها و اردوگاههای مرگ میدید؟!
درواقع، هر اندازه در عربستان و در بسا دیگر کشورهای اسلامی قرنها پیش میتوان درک کرد که چرا انسانها غالباً برای تغذیهی خود چاره ای نداشتند جز اینکه برخی از حیوانات را بکشند، امروزه با پیشرفتهای بزرگی که در کشاورزی کرده ایم، و با توجه به امکانات گستردهی صادرات و واردات گیاهی در سراسر جهان، چه توجیه دینی و اخلاقی میتوانیم داشته باشیم که اینهمه حیوان را قربانی شکم خود کنیم؟! در جوامع آغازین اسلامی، نوع روابط میان آدمها چنان بود که میتوانستند از نزدیک شاهد رفتار یکدیگر باشند، یعنی در این مورد خاص، ببینند که آیا شرایط اسلامی رفتار محبتآمیز با حیوان و ذبح اسلامی اش به دقت رعایت میشود یا نه… اما امروزه یک مسلمان، که غالباً گوشت را از مغازه میخرد، بر چه اساسی میتواند به حلال بودنش یقین داشته باشد؟ آیا همینکه بر سر در مغازه یا روی بستهبندی گوشت نوشته شده باشد «حلال»، برای آرامش وجدانش کافیست؟!
کافیست در اینترنت فیلمی مستند از شیوهی زندگی و کشتار حیوانات به سبک رایج در میان مسلمانان امروزی ببینیم تا بفهمیم که اغلب آنچه دربارهی خوشرفتاری با حیوان گفته میشود حرف خالیست. بهعبارت سادهتر، اگر منصفانه به واقعیت کشتار حیوانات در دامداریهای امروزی نگاه کنیم، بیتردید خواهیم گفت که احتمال حرام بودن گوشتی که امروزه در بازار عرضه میشود بسیار بیشتر از حلال بودن آن است. حیوانات در اکثر دامداریهای صنعتی در بدترین شرایط قابل تصور زندگی میکنند، یعنی گروه گروه چپیده در کنار یکدیگر، بی هیچ امکانی برای چریدن در طبیعت و گاه حتا بی هیچ امکانی برای جم خوردن در فضای تنگ قفس دست جمعی. به هنگام حمل و نقلشان در کامیونها و قطارها نیز گروه گروه در کنار یکدیگر چپانده میشوند و هنگامیکه به کشتارگاه میرسند کاملاً معلوم است که چنان رنج برده اند و چنان وحشت زده اند و احساس میکنند که قرار است بلایی بر سرشان بیاید که مقاومت میکنند و مأموران مجبور میشوند به ضرب چوب و چماق آنها را به جلو برانند و به سوی کشتارگاه سوق دهند. آیا اینست آن رفتار محبتآمیزی که پیامبر اسلام در رابطه با حیوانات توصیه میکرد؟ کافیست از بلاهایی که بر سر حیوانات دامداری و مرغداری میآید باخبر شویم تا بدانیم که رفتاری که امروزه با حیوانات میشود نه تنها با احکام اسلام منافات دارد، بلکه نمونهی مدرنی از بیرحمیهای دوران جاهلیت است، زیرا میدانیم که نوک بسیاری از مرغها و شاخ یا گوش یا دم بسیاری از چارپایان را میبرند و آنان را عقیم میکنند، آنهم بدون استفاده از داروی بیحسی. مگر پیامبر اسلام نگفت که حیوانات را پیش از ذبح رنج ندهید؟!
نکتهی دیگری که مسلمانان گیاهخوار را در درستی روش غذایی خود راسختر میکند اینست که اغلب کسانی که در دامداریها و مرغداریهای صنعتی کار میکنند، بهویژه در کشورهای اسلامی، حقوق بسیار کمی میگیرند و از شرایط زندگی خوبی برخورددار نیستند، و علاوه بر این، از آنجا که بخش مهمی از وقتشان به کشتار حیوان یا تکه تکه کردن گوشت میگذرد، در مقایسه با دیگر زحتمکشان، شغلی کاهنده از رأفت و نرمخویی دارند و کمتر از یک زندگی معمولی و محبتآمیز نصیب میبرند. با نیت ترحم اسلامی جور در نمیآید که یک مسلمان به گونه ای زندگی کند که موجب کمسعادتی انسانی دیگر شود. در مقابل، مسلمانی که گیاهخوار میشود، در رونق زندگی و کسب و کار کشاورزان و باغداران و میوهفروشان و دیگر مشاغل محبتآمیز سهمی ادا میکند و جامعهرا به سوی نرمخویی بیشتری سوق میدهد.
نکتهی دیگری که امروزه مسلمانان گیاهخوار توجه همکیشان خود را به آن جلب میکنند تعمیم منطق حکم اسلام در مورد گوشت خوک است. میدانیم که در اسلام تنها گوشت برخی از حیوانات که کاملاً گیاهخوارند حلال است و گوشت حیوانات گوشتخوار بهکلی حرام است. مهمترین دلیلی که موجب میشود گوشت خوک در اسلام حرام باشد اینست که خوک چنان همهچیزخوار است که ممکنست حتی آشغال و پسماندههای غذا و مواد گندیده و حتا لاشهی حیوانی دیگر را بخورد. بنابراین، با توجه به اینکه در اغلب دامداریهای صنعتی امروزی، برای پایینآوردن هزینه و یا بالابردن وزن حیوان، انواع پسماندهها و نیز مواد و چربی و پروتئین حیوانی به غذای مرغها و دامها اضافه میشود و عملاً راهی وجود ندارد که مطمئن باشیم این حیوانات صددرصد غذای طبیعی گیاهی خورده اند، منطقاً میتوانیم بگوییم که گوشتی که در بازار عرضه میشود، حتی هنگامیکه مهر «حلال» بر آن خورده، به احتمال زیاد حرام است.
خلیفه ی خدا و محیط زیست
از این نکتهها که بگذریم، میرسیم به دلیل مهم دیگری که موجب میشود مسلمانان گیاهخوار یقین داشته باشند که گیاهخواریشان نه تنها با اسلام منافات ندارد بلکه حتا بهتر از دیگر مسلمانان با هدفهای پروردگار جور در میآید. میدانیم که یکی از باورهای مهم اسلام اینست که «انسان خلیفهی خداست». از هر مرجع مذهبی اسلامی که بپرسیم، خواهد گفت که خلیفه بودن انسان به این معنی نیست که انسان حق دارد هرکاری دلش خواست روی زمین انجام دهد. درواقع، خلیفه بودن انسان به این معنیست که خدا طبیعت را آفریده و آفرینش او بینقص است، و بنابراین انسان را خلیفه قرار داده تا از طبیعت پاسداری کند و نگذارد که ناقص شود. در این معناست که اسلام میتواند مانند برخی از دیگر دینها برای خودش رسالت حفظ محیط زیست قائل شود. هرکسی میداند که پاکیزه نگهداشتن محیط زندگی و طبیعت تا چه اندازه در اسلام اهمیت دارد. بنا بر پژوهشهای علمی پنج دههی اخیر، امروزه میدانیم که یکی از مهمترین دلایل آلودگی آب و هوا و زمین در مقیاس گسترده استفاده از کودهای شیمیایی و وجود دامداریهای صنعتیست. امروزه همهی مراجع علمی متفق القول اند که جمعیت زیاد مرغها و دامها، شیوهی غذارسانی به آنها و دیگر مواد شیمیایی از جمله آنتیبیوتیکهایی که به آنها خورانده میشود، و مدفوعاتی که تولید میکنند، عمدهترین منبع آلودگی آب و زمین بهویژه در رابطه با افزایش میزان نیترات و کریپتوپتاسیوم در منابع زمینیست. بنا به گزارش رسمی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۶ میلادی، دامداری و مرغداری صنعتی یکی از مهمترین منابع آلودگی زمین و آب و هواست. بنا به گزارش «کمیسیون پیو»، دامداری و مرغداری صنعتی، چه به منظور تولید گوشت و چه برای تولید تخممرغ و لبنیات، برای سلامت محیط زیست خطراتی بالا دارد و میتواند آسیبهایی جدی به آن بزند.
در همینحال، بسیاری از پژوهشها نشان داده که گیاهخواری انسان تا چه اندازه میتواند برای محیط زیست فایده داشته باشد، زیرا هر اندازه انسانهای بیشتری گیاهخوار شوند، دلیل وجودی دامداری و مرغداری صنعتی کمتر میشود.
و بنابراین به محیط زیست آسیب کمتری میرسد. بهعبارت سادهتر، مسلمانی که امروزه گیاهخوار میشود، نه تنها کاری خلاف شرع نمیکند، بلکه با توجه به شرایط زندگی مدرن، به بهترین شکل ممکن نقش خودش را بهعنوان خلیفهی خدا در زمین ایفا میکند.
علاوه بر این، اسلام در رابطه با حفظ سلامت شخصی نیز تأکیدهای صریح دارد و امروزه هرکسی میداند که گیاهخواری در مقایسه با گوشتخواری، بسیار کمتر موجب بیماری میشود و حتی در پیشگیری از بسیاری از بیماریها و افزایش سلامتی انسان مؤثر است.
به این ترتیب، میبینیم که به اندازهی کافی توضیح و توجیه مستدل و مستند در اختیار داریم تا هم به مسلمانان گوشتخوار و هم به نامسلمانان گیاهخوار نشان دهیم که چرا روز به روز بر شمار مسلمانانی که گوشتخواری را کنار میگذارند افزوده میشود. مسلمانان گیاهخوار در عین حال که عضو خانوادهی جهانی گیاهخواران اند، نه تنها خود را کاملاً به اصول و فروع دین خویش وفادار میدانند، بلکه میتوانند نمایندهی اوجگیری ممکن معرفت در جهان اسلام بهشمار روند و سنت دیرین گیاهخواری و مهربانی با انسان و حیوان و طبیعت را در جهان تداوم و گسترش بخشند.